زندگی دوباره
گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند
درباره وبلاگ


سلام به وبلاگ من خوش اومدید امیدوارم مطالب این وبلاگ برای شما مفید باشه
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:جملات کوتاه, :: 19:53 ::  نويسنده : سارا علیزاده

زندگی سرآغازی است پی درپی.....
که ما رابه حقیقت رویاهامان نزدیکتر می سازد
باشد تا تمام آغازها از پرتو خورشید روشن شوند و رویاهایت گرمای حقیقت را احساس کنند

سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:داستان, :: 20:43 ::  نويسنده : سارا علیزاده

سخنان مردی را نقل میکنم که در مراسم تدفین دوستی سخن می گفت.
او به تاریخ های حک شده روی سنگ کور اشاره کرد, از تولد..... تا مرگ.
ابتدا تاریخ تولدش را به خاطرها آورد واز تاریخ بعدی با اشک یاد کرد, اما گفت آنچه بیش از این دو اهیت دارد خط فاصلهء میان این دو تاریخ است(1998-1934)
آن خط فاصله نشان دهندهء دورانی است که روی زمین زندگی کرده است.... و اکنون تنها کسانی که او را دوست داشتند, می دانند آن خط کوتاه چه قدر می ارزد.
مهم نیست چه قدر دارایی داشته باشیم , اتومبیل .. خانه.. پول نقد, مهم این است که چه طور زندگی کنیم وچه قدر دیگران را دوست بداریم . مهم این است که آن خط فاصله را چه طور بگذارانیم.
پس به این خط طولانی و دشوار فکر کنید ....
آیا در این مسیر چیزی هست که بخواهید تغییرش دهید, چرا که هرگز نمی دانید چه مدت زمان برایتان باقی است تا آن را اصلاح کنید.
کاش می توانستیم سرعت مان را کم کنیم تا بفهمیم چه چیزی حقیقی و چه چیزی واقعی است, و سعی کنیم بفهمیم دیگران چه احساسی دارند. و دیرتر به خشم بیاییم , وبیشتر قدردانی کنیم.
اطرافیان مان را دوست بداریم خیلی بیشتر از گذشته . اگر به یکدیگر احترام بگذاریم ,و به هم بیشتر لبخند بزنیم ... ویادمان باشد که این فاصله ء بخصوص ممکن است خیلی کوتاه باشد.
در نتیجه, وقتی درباره ی شما می گویند, و اعمال زندگی تان را بازگو می کنند ... به نحوه ای که خط فاصله تان را گذرانده اید مباهات خواهید کرد.

دو شنبه 11 مهر 1390برچسب:جملات کوتاه, :: 23:0 ::  نويسنده : سارا علیزاده

رویاهایت را باور کن ... به آن ها بی اعتنا مباش
آنها را بیاب, آز آن خود کن وهمهء عمر در خاطرت گرامی شان دار و مگذار از دستت بگریزند

یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:جملات کوتاه, :: 15:32 ::  نويسنده : سارا علیزاده

نیرویی ازآن توست , باور نکردنی
                 وتوانایی , به کارهایی که تصورشان هم مشکل است.
تنها مانع , دیوار بلند ذهن توست ,
                             پس به ناتوان بودن میندیش,

                                                       

                         باور کن که می توانی.                     

یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:متن, :: 15:23 ::  نويسنده : سارا علیزاده

به آرامی آغاز به مردن می کنی اگر
سفر نکنی , اگر چیزی نخوانی , اگربه اصوات زندگی گوش ندهی , اگر از خودت قدرانی نکنی
به آرامی آغاز به مردن می کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند
به آرامی آغاز به مردن می کنی اگر
برده عادات خود شوی , اگر همیشه از یک راه تکراری بروی ..
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی , یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی
تو به آرامی آغاز به مردن می کنی اگر
از شور و حرارت از احساسات سرکش از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند وضربان قلبت را تندتر می کنند دوری کنی
تو به آرامی آغاز به مردن می کنی اگر
هنگامیکه با شغلت یا عشقت شاد نیستی آنرا عوض نکنی , اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی. اگر ورای رویا ها نروی . اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یکبار در تمام زندگیت ورای مصلحت اندیشی بروی

امروز زندگی را آغاز کن

امروز مخاطره کن

امروز کاری بکن

نگذار به آرامی بمیری


شادی را فراموش نکن

جمعه 8 مهر 1390برچسب:جملات کوتاه, :: 16:17 ::  نويسنده : سارا علیزاده

تو انسانی مفید و ارزنده هستی- نه به این دلیل که دیگری این را می گوید. نه به این دلیل که پول زیادی در می آوری- به این دلیل که تصمیم می گیری این را بپذیری

جمعه 8 مهر 1390برچسب:جملات کوتاه, :: 16:10 ::  نويسنده : سارا علیزاده

بیشتر مردم به پشت شیشه خودروهایشان این برچسب را می زنند : "امروز، اولین روز از بقیه زندگی من است." من ترجیح می دهم این گونه تصور کنم : "امروز، آخرین روز زندگی من است و می خواهم به گونه ای زندگی کنم که گویی دیگر هیچ فرصتی ندارم".

پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:جملات کوتاه, :: 16:50 ::  نويسنده : سارا علیزاده

ما نمی توانیم چیزی را که دوست داریم طلب کنیم مگر اینکه بدانیم آن چیز چیست . تعداد زیادی از مردم نمی دانند جه می خواهند یا خیلی کمتر ار آن چه را که شایسته اش هستند طلب میکنند
شما: در وهله نخست . باید بفهمید واقعا چه می خواهید
دوم : باید تصمیم بگیرید که لیاقت به دست آوردن آن چیز را داشته باشید
سوم : باید یقین بیابید که می توانید به آن برسید
چهارم:
باید برای خواستن آن همت کنید

پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:داستان, :: 16:45 ::  نويسنده : سارا علیزاده
روزی روزگاری کشاورزی هنگام شخم زدن زمین خود صدای عجیبی از لبه ی گاو آهن خود شنید نگاهی به زمین کرد وپس از کنار زدن خاک متوجه صندوقی پر از سکه های طلا در مزرعه شد. این اقبالی بزرگ برای او بود . با خود اندیشید با آنها چه کار کند؟ سرانجام تصمیمش را گرفت که هیچ تصمیمی برای خرج کردن آنها نگیرد .آن صندوق مملو از سکه های طلا یعنی آن گنج گران بها برای امنیت وی در زمان بروز حادثه خواهد بود!!! بنابراین آن را در انتهای زمینش خاک کرد.واین احساس امنیت شخصیت وی را دگرگون ساخت : او از انسانی خشک و سخت تبدیل به فرد آرامی شد دیگر بد خلق و عبوس نبود و فردی دوست داشتنی گشت ومانند قبل ناشکیبا و تند نبود بلکه مبدل به انسانی بردبار شد . و از آن پس زندگی زیبا و خوشی رو تجربه کرد چون می دانست که اگر شرایط سختی برایش پیش بیاید می تواند با تکیه بر طلا هایش با آن مقابله کند .سال های زیادی گشت و یایان عمر کشاورز نزدیک شد . او در آخرین ساعات زندگی اش رازش را با فرزندانش در میان گذاشت و از دنیا رفت. روز بعد فرزندان وی به جست و جوی صندوق پرداختن و آن را یافتن ولی صندوق خالی بود!
نکته جالب توجه در این داستان است که ثروتمند بودن احساس امنیت و خوشبختی را برای پیرمرد به ارمغان نیاورده بلکه فکر ثروتمند بودن باعث رضایت و خوشی او شده بود. توجه کنید: خود ثروت نه بلکه فکر آن!

وقتی فکری در سر دارید که باعث ناراحتی تان می شود به یاد این داستان بیفتید


پنج شنبه 6 مهر 1390برچسب:جملات کوتاه, :: 23:59 ::  نويسنده : سارا علیزاده

"اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ میکند, بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مثل آغاز."

پيوندها


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید





.


parsskin go Up

.